....

ساخت وبلاگ
کاش دلم با مامان صاف بشه ...این دوسال گذشته رفتارهای متناقضش با من و امیر خیلی ناراحتم کرده و بدجوری ازش دلگیرم...به خاطر همه ایرادها و غرها و بداخلاقی هایی که سر موضوعات بی اهمیت با من میکنه و سر همون موضوعات نسبت به امیر کاملا منعطف و متفاوته....بابت همه وقتهایی که عصبانیم کرده یا بغض کردم به خاطر تنهاییم ازش دلگیرم....بارها باهاش حرف زدم اما اصلا قبول نداره که رفتارش متفاوته و به شدت گارد میگیره که هرکاری برای امیر میکنه برای منم میکنه و ... اما من تفاوت رفتارشو با همه جونم حس میکنم...شاید اگه این تفاوت رفتار وجود نداشت من با همین روند فعلیش راضی بودم..یعنی میگفتم مثل همه مامانها که سر یه موضوعاتی حساسند و گیر میدند ؛ مامان هم با من اینطوریه...اما وقتی میبینم نسبت به امیر این حساسیتها رو نداره و ازطرفی من چقدر این سالها همیشه سعی کردم پشت و پناهش باشم و حواسم به تنهاییهاش باشه ؛ خیلی خیلی دلم میگیره...تمام این دلخوریها باعث یه ناراحتی و گاهی تنفر و گاهی عصبانیت و خشم شدید نسبت بهش شده که بابتش خیلی از خودم ناراحتم... اصلا نمیتونم درمقابلش سکوت کنم و جواب ندم .چون پر از حرفم و پر از درد...گاهی عکس العملهای تند نسبت بهش دارم که میدونم نتیجه رفتارهای این مدته و کاملا روی من تاثیر منفی گذاشته..نمیدونم باید چیکار کنم ...تنها راهی که به نظرم می رسه اینه که وسط هفته ها برم خونه خودم که از اون خونه دور باشم.اما گاهی به خاطر یه سری مسایل و کارها نمیشه دور موند .مخصوصا آخر هفته ها...و همین باعث ناراحتیمه..دلم برای خودم میسوزه..این سالهای بعد بابا واقعا سالهای سختی از نظر عاطفی برام بوده..هیچ پشتوانه عاطفی ندارم و این اواخر کارهای مامان باعث شده دلخوشیم به اون هم خیلی خیلی کم بشه...ا .......
ما را در سایت .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : otherside بازدید : 57 تاريخ : سه شنبه 11 مهر 1402 ساعت: 6:32